گاه‌نوشته‌های یک مترجم


✅✍ اگر به خدمات ترجمه انگلیسی به فارسی / فارسی به انگلیسی نیاز داشتید با من تماس بگیرید.
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۴۴ ب.ظ مترجم جوان (مترجم زبان انگلیسی)
چند متن ساده انگلیسی با ترجمه (مجموعه 1)

چند متن ساده انگلیسی با ترجمه (مجموعه 1)

استفاده از انواع متن ساده انگلیسی و داستان‌های سطح‌بندی‌شده یکی از روش‌های تقویت زبان دوم شماست. در این مطلب شش نوشته ساده انگلیسی را با هم می‌خوانیم که ترجمه فارسی نیز دارد. همه این متن‌های ساده انگلیسی در سطح A1 قرار دارند که از نظر دشواری بسیار ساده طبقه‌بندی می‌شوند. همچنین برای اینکه بتوانید از این داستان‌های ساده انگلیسی استفاده و بهره بیشتری ببرید، نسخه PDF مناسب چاپ آن‌ها را هم می‌توانید به‌صورت رایگان دانلود کنید.

ترجمه چند متن ساده انگلیسی به فارسی

در ادامه چند نوشته و متن ساده انگلیسی را با هم می‌خوانیم. می‌توانید برای تقویت توانایی شنیداری خود به زبان انگلیسی، فایل چندرسانه‌ای هر متن را به‌صورت جداگانه پخش کنید.

My Wonderful Family

I live in a house near the mountains. I have two brothers and one sister, and I was born last. My father teaches mathematics, and my mother is a nurse at a big hospital. My brothers are very smart and work hard in school. My sister is a nervous girl, but she is very kind. My grandmother also lives with us. She came from Italy when I was two years old. She has grown old, but she is still very strong. She cooks the best food!

My family is very important to me. We do lots of things together. My brothers and I like to go on long walks in the mountains. My sister likes to cook with my grandmother. On the weekends we all play board games together. We laugh and always have a good time. I love my family very much.

خانواده فوق‌العاده من

من در خانه‌ای نزدیک کوه‌ها زندگی می‌کنم. من دو برادر و یک خواهر دارم و من آخرین فرزند خانواده هستم. پدرم ریاضی تدریس می‌کند و مادرم در یک بیمارستان بزرگ پرستار است. برادرانم بسیار باهوش هستند و در مدرسه سخت تلاش می‌کنند. خواهرم دختری حساس، اما بسیار مهربان است. مادربزرگم هم با ما زندگی می‌کند. او وقتی که من دو ساله بودم از ایتالیا آمد. او پیر شده است، اما همچنان بسیار قوی است. او بهترین غذاها را می‌پزد!

خانواده‌ام برایم بسیار مهم است. ما کارهای زیادی را با هم انجام می‌دهیم. من و برادرانم دوست داریم به پیاده‌روی‌های طولانی در کوه‌ها برویم. خواهرم دوست دارد با مادربزرگم آشپزی کند. آخر هفته‌ها همگی با هم بازی‌های رومیزی انجام می‌دهیم. می‌خندیم و همیشه لحظات خوبی داریم. من خانواده‌ام را خیلی دوست دارم.

yes دانلود نسخه PDF قابل چاپ این داستان و ترجمه فارسی آن

My day

First, I wake up. Then, I get dressed. I walk to school. I do not ride a bike. I do not ride the bus. I like to go to school. It rains. I do not like rain. I eat lunch. I eat a sandwich and an apple.

I play outside. I like to play. I read a book. I like to read books. I walk home. I do not like walking home. My mother cooks soup for dinner. The soup is hot. Then, I go to bed. I do not like to go to bed.

روز من

اول از همه، بیدار می‌شوم. بعد لباس می‌پوشم. به مدرسه می‌روم. دوچرخه سوار نمی‌شوم. با اتوبوس [هم] نمی‌روم. من دوست دارم به مدرسه بروم. باران می‌بارد. من از باران خوشم نمی‌آید. ناهار می‌خورم. یک ساندویچ و یک سیب می‌خورم.

بیرون بازی می‌کنم. من دوست دارم بازی کنم. کتابی می‌خوانم. من خواندن کتاب را دوست دارم. به خانه برمی‌گردم. از پیاده برگشتن به خانه خوشم نمی‌آید. مادرم برای شام سوپ درست می‌کند. سوپ داغ است. بعد، به رختخواب می‌روم. از رفتن به رختخواب خوشم نمی‌آید.

yes دانلود نسخه PDF قابل چاپ این داستان و ترجمه فارسی آن

My name is John

Hi! Nice to meet you! My name is John Smith. I am 19 and a student in college. I go to college in New York. My favorite courses are Geometry, French, and History. English is my hardest course. My professors are very friendly and smart. It’s my second year in college now. I love it!

I live in a big house on Ivy Street. It’s near the college campus. I share the house with three other students. Their names are Bill, Tony, and Paul. We help each other with homework. On the weekend, we play football together.

I have a younger brother. He just started high school. He is 14 and lives with my parents. They live on Mulberry Street in Boston. Sometimes they visit me in New York. I am happy when they visit. My Mom always brings me sweets and candy when they come. I really miss them, too!

نام من «جان» است

سلام! از آشنایی با شما خوشوقتم! نام من «جان اسمیت» است. من ۱۹ ساله و دانشجوی دانشگاه هستم. در دانشگاهی در نیویورک تحصیل می‌کنم. درس‌های مورد علاقه‌ام هندسه، زبان فرانسه و تاریخ است. زبان انگلیسی سخت‌ترین درس من است. استادانم بسیار صمیمی و باهوش هستند. اکنون در سال دوم دانشگاه هستم. آن را خیلی دوست دارم!

در خانه‌ای بزرگ در خیابان «آیوی» زندگی می‌کنم. این خانه نزدیک محوطه دانشگاه است. خانه را با سه دانشجوی دیگر شریک هستم. نام آن‌ها «بیل»، «تونی» و «پائول» است. ما در انجام تکالیف به یکدیگر کمک می‌کنیم. آخر هفته‌ها با هم فوتبال بازی می‌کنیم.

یک برادر کوچک‌تر دارم. او تازه وارد دبیرستان شده است. او ۱۴ سال دارد و با پدر و مادرم زندگی می‌کند. آن‌ها در خیابان «مالبری» در «بوستون» زندگی می‌کنند. آنها گاهی برای دیدن من به نیویورک می‌آیند. وقتی می‌آیند خوشحال می‌شوم. مادرم همیشه برایم شیرینی و آب‌نبات می‌آورد. خیلی هم دلتنگشان می‌شوم!

yes دانلود نسخه PDF قابل چاپ این داستان و ترجمه فارسی آن

Our Vacation

Every year we go to Florida. We like to go to the beach.

My favorite beach is called Emerson Beach. It is very long, with soft sand and palm trees. It is very beautiful. I like to make sandcastles and watch the sailboats go by. Sometimes there are dolphins and whales in the water!

Every morning we look for shells in the sand. I found fifteen big shells last year. I put them in a special place in my room. This year I want to learn to surf. It is hard to surf, but so much fun! My sister is a good surfer. She says that she can teach me. I hope I can do it!

تعطیلات ما

هر سال به «فلوریدا» می‌رویم. ما دوست داریم به ساحل برویم.

ساحل مورد علاقه من «امِرسون» نام دارد. این ساحل بسیار طولانی است، با شن‌های نرم و درختان نخل. بسیار زیباست. دوست دارم قلعه‌های شنی بسازم و عبور قایق‌های بادبانی را تماشا کنم. گاهی دلفین‌ها و نهنگ‌ها را در آب می‌بینم!

ما هر صبح در شن‌ها به دنبال صدف می‌گردیم. سال گذشته پانزده صدف بزرگ پیدا کردم. آن‌ها را در جای ویژه‌ای در اتاقم گذاشتم. امسال می‌خواهم موج‌سواری یاد بگیرم. موج‌سواری سخت است، اما بسیار سرگرم‌کننده است! خواهرم موج‌سوار خوبی است. او می‌گوید که می‌تواند [آن را] به من یاد بدهد. امیدوارم بتوانم آن را یاد بگیرم!

yes دانلود نسخه PDF قابل چاپ این داستان و ترجمه فارسی آن

Preparing food

Jack was hungry. He walked to the kitchen. He got out some eggs. He took out some oil. He placed a skillet on the stove. Next, he turned on the heat. He poured the oil into the skillet. He cracked the eggs into a bowl. He stirred the eggs. Then, he poured them into the hot skillet. He waited while the eggs cooked. They cooked for two minutes. He heard them cooking. They popped in the oil.

Next, Jack put the eggs on a plate. He placed the plate on the dining room table. Jack loved looking at his eggs. They looked pretty on the white plate. He sat down in the large wooden chair. He thought about the day ahead. He ate the eggs with a spoon. They were good.

He washed the plate with dishwashing soap. Then, he washed the pan. He got a sponge damp. Finally, he wiped down the table. Next, Jack watched TV.

آماده‌کردن غذا

«جَک» گرسنه بود. او به آشپزخانه رفت. چند تخم‌مرغ برداشت. کمی روغن هم برداشت. یک ماهیتابه را روی اجاق گذاشت. بعد، حرارت را روشن کرد. روغن را داخل ماهیتابه ریخت. تخم‌مرغ‌ها را در یک کاسه شکست. تخم‌مرغ‌ها را هم زد. سپس، آن‌ها را در ماهیتابه داغ ریخت. او منتظر ماند تا تخم‌مرغ‌ها بپزند. آن‌ها برای دو دقیقه پختند. صدای پختنشان را می‌شنید. تخم‌مرغ‌ها در روغن قل‌قل می‌کردند.

سپس جک تخم‌مرغ‌ها را در یک بشقاب گذاشت. بشقاب را روی میز غذاخوری گذاشت. جک عاشق تماشای تخم‌مرغ‌هایش بود. آن‌ها روی بشقاب سفید زیبا به نظر می‌رسیدند. روی صندلی بزرگ چوبی نشست. درباره روز پیش رو فکر کرد. تخم‌مرغ‌ها را با قاشق خورد. آنها خوشمزه بودند.

او بشقاب را با مایع ظرف‌شویی شست. بعد، ماهیتابه را شست. یک اسفنج را مرطوب کرد. در نهایت، میز را تمیز کرد. سپس، جک تلویزیون تماشا کرد.

yes دانلود نسخه PDF قابل چاپ این داستان و ترجمه فارسی آن

The House

Mr. and Mrs. Smith have one son and one daughter. The son's name is John. The daughter's name is Sarah.

The Smiths live in a house. They have a living room. They watch TV in the living room. The father cooks food in the kitchen. They eat in the dining room. The house has two bedrooms. They sleep in the bedrooms. They keep their clothes in the closet. There is one bathroom. They brush their teeth in the bathroom.

The house has a garden. John and Sarah play in the garden. They have a dog. John and Sarah like to play with the dog.

خانه

آقای و خانم «اسمیت» یک پسر و یک دختر دارند. نام پسرشان «جان» است. نام دخترشان «سارا» است.

خانواده اسمیت در یک خانه زندگی می‌کنند. آن‌ها یک اتاق نشیمن دارند. تلویزیون را در اتاق نشیمن تماشا می‌کنند. پدر غذا را در آشپزخانه می‌پزد. آن‌ها در اتاق غذاخوری غذا می‌خورند. خانه دو اتاق‌خواب دارد. آن‌ها در اتاق‌خواب‌ها می‌خوابند. لباس‌هایشان را در کمد می‌گذارند. یک حمام وجود دارد. در حمام دندان‌هایشان را مسواک می‌زنند.

خانه یک باغ دارد. جان و سارا در باغ بازی می‌کنند. آن‌ها یک سگ دارند. جان و سارا دوست دارند با سگ بازی کنند.

yes دانلود نسخه PDF قابل چاپ این داستان و ترجمه فارسی آن

امیدواریم از این مجموعه متن ساده انگلیسی (سطح A1) استفاده کرده باشید. اگر می‌خواهید فایل‌های ویدئویی این مجموعه را برای زبان‌آموزان یا دوستان خود ارسال کنید می‌توانید از پیوند زیر بهره ببرید. به زودی مطالب بیشتری در این زمینه منتشر خواهیم کرد.

enlightenedدانلود همه ویدئوهای آموزش زبان این مجموعه (39 مگابایت)

 

مطالب مرتبط:

🔥 300 لغت پرکاربرد انگلیسی همراه با ترجمه

📥 دانلود کتاب 1000 لغت پرکاربرد انگلیسی (PDF)

 

منبع

آموزش زبان انگلیسی

انگلیسی به فارسی

ترجمه از انگلیسی

ترجمه انگلیسی به فارسی

متن انگلیسی کوتاه

متن ساده انگلیسی

ویدیوی آموزش زبان

۰۳/۰۸/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
مترجم جوان (مترجم زبان انگلیسی)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی